#کلیشه_برعکس

ساخت وبلاگ
به نام خدای رنگین‌کمان که مرده است به یاد قایق‌های کوچکی که بادبانشان برای همیشه از حرکت ایستاد برای تمام کودکانی که در کودکی رفتند   تنهای تنها با صدای بی صدا مثل یه کوه بلند، مثل یه خواب کوتاه یه زن بود یه زن.  با دستای فقیر     با چشمای محروم    با پاهای خسته یه زن بود یه زن …   شب با تابوت سیاه نشسته توی چشماش خاموش شد ستاره، افتاد روی خاک  سایه‌اش هم نمیموند،         هرگز پشت سرش.  غمگین بود و          خسته تنهای تنها. با لب‌های تشنه به عکس یه چشمه نرسید تا ببینه قطره      قطره      قطره‌ی آب         قطره آب در شب بی توش این طرف، اون طرف  می‌افتاد تا بشنوه صدا   صدا    صدای پا صدای پا * آتش شاکرمی در ستایش اهمیت رو جایگاه وزمرگی در قلب و برای سوگواری و انقلاب این روزها نوشته:  به آنچه در روزمرگی ات از آن محرومی اعتراض داری درست است؟تمام مفاهیم بزرگ و باشکوهی مثل آزادی، حقوق شهروندی، امنیت، برابری، تمامی این مفاهیم درخدمت زندگی زمینی و روزمره‌ی این بشر کار می‌کنند. تحقیر روزمرگی، تحقیر ِ نفس ِ زندگی ست.وقتی ما می گوییم او باشکوه است چون برای آزادی می جنگد یعنی چه؟یعنی او باشکوه است چون برای سلامت ِ زندگی می جنگد.آزادی یک مفهوم انتزاعی نیست. آزادی در لایه لایه ی زندگی زمینی و روزانه ی ما تجسم و معنا مییابد. #کلیشه_برعکس...
ما را در سایت #کلیشه_برعکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsuspense3 بازدید : 43 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:51

غین در حال خانه خریدن است. موقع تماس ویدیویی ما،‌ همسرش که در شرکت آب و فاضلاب کار میکند در حال چانه‌ زدن با بنگاهی و مالک خانه بود و دل توی دل غین نبود. غین گفت که مبل‌های خانه را خودشان ساخته‌اند. دستگاه پرینتر ۳بعدی را به عنوان کادوی عقد گرفته‌اند و قرار است اتاق دوم خانه‌ی جدید را کارگاه کنند. کار جدیدی پیدا کرده است و دیگر معلمی نمیکند. با شوق و ذوق از کار جدید گفت و برنامه‌های آینده. من از کتابفروشی گفتم و میم و چیز بیشتری برای ارائه نداشتم. گفتم که خط چشم سفید خریده‌ام و هفته قبل سایه چشم سبز زده بودم و امروز برنامه سایه‌ی زرد و طلایی‌است. دلم برایش تنگ شد. گفتم که دنبال هنری میگردم که دست‌هایم را درگیر کند. نقاشی. قالی‌بافی. گلدوزی. گفت چرا چوب‌تراشی را امتحان نمیکنی؟ یک تکه چوب میخواهی و یک چاقوی خوب. بعد صفحه کسی را فرستاد که چوب‌تراشی یاد میدهد. اضافه کرد که نوعی هنر هم هست نزدیک به قالی‌بافی اما کوچکتر و دم دست‌تر و فلان نخ را میخواهد و باز یکی دو صفحه دیگر فرستاد و بعد آبرنگ جدیدش را نشان داد که هنوز افتتاح نشده. برای غین از لام گفتم که پی دکتری خواندن است. از میم پرسیدم که موقعیت استادی دانشگاهی در کانادا را قبول کرده و قرار است به زودی بیاید سمت ما. پرسیدم ازش خبر دارد؟ گفت نه و مدتهاست از هم دور شده‌اند و افسوس خورد و قرار شد فردا پس‌فردا تماس بگیرد. گفتم دهه ۴ام را میخواهم به خودم جایزه بدهم و هر آنچیزی که به خود حرام کرده بودم را امتحان کنم و لذت ببرم و از خوب نبودن نترسم و فضای رقابت را به کل دور بریزم. حتی با وجود اخبار روز. غین دقیقا یک روز از من بزرگتر است. تعریف کرد که روز تولدش رفته‌اند رستوران و گوشی‌ها را خاموش کرده‌اند و تازه حوالی نیمه‌ش #کلیشه_برعکس...
ما را در سایت #کلیشه_برعکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsuspense3 بازدید : 45 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:51

خانه: نسیم نیست‌، نه‌! بیم است‌، بیم‌ِ دار شدن‌‏که لرزه می‌‌فکند بر تن سپیداران‌*‏ محمد حسین کرمی، محمد حسینی:   از آن زمان می‌گویم که لبخند ویژهٔ مردگان بود به رضایت از آرامشِ بازیافته‌شان. زمانی که لنینگراد زائده‌ای بود برآویختهٔ زندان‌هایش. زمانی که فوج‌فوجِ محکومان، عقل‌باخته به رنج،                       می‌رفتند، و سرودِ کوتاهِ بدرودشان را سوتِ قطار می‌خوانْد. ستارگانِ مرگ بر آسمان بودند، و روسِ بی‌گناه به خود می‌پیچید زیر چکمه‌های خونین، زیر چرخ ماروسای سیاه.* من: چه سرنوشت غم‌انگیزی که کرم کوچک ابریشم  تمام عمر قفس می‌بافت ولی به فکر پریدن بود مردم:    وقتی که زندگی من دیگرچیزی نبود، هیچ چیز بجز تیک‌تاک ساعت دیواریدریافتم، باید، باید، بایددیوانه‌وار دوست بدارم. یک پنجره برای من کافیستیک پنجره به لحظهٔ آگاهی و نگاه و سکوتاکنون نهال گردوآنقدر قد کشیده که دیوار را برای برگ‌های جوانشمعنی کنداز آینه بپرسنام نجات‌دهنده‌ات راآیا زمین که زیر پای تو می‌لرزدتنهاتر از تو نیست؟* ۱- حسین منزوی۲- سوگ‌نامه | آنا آخماتووا | ترجمهٔ ایرج کابلی ۳- حسین منزوی | غزل ۲۳۵| از کتاب «با عشق در حوالی فاجعه» ۴- فروغ فرخزاد| پنجره #کلیشه_برعکس...
ما را در سایت #کلیشه_برعکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsuspense3 بازدید : 53 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:51